یک کلمه می تواند شیطان را از پا دربیاورد اعداد

Transkript

1 یک کلمه می تواند شیطان را از پا دربیاورد اعداد بنیاسرائیل از کوه هور به راه دریای سرخ کوچ کردند تا سرزمین ا دوم را دور زنند. اما قوم در بین راه ناشکیبا شده 5 رب ضد خدا و موسی گفتند:»چرا ما را از مصر برآوردید تا در بیابان بمیریم زیرا اینجا نه ن نا هست و نه آب و جان ما از این خوراک ناچیز کراهت دارد.«6 آنگاه خداوند مارهای آتشین در میان قوم فرستاد و آنها قوم را نیش زدند به گونهای که شمار بسیاری از اسرائیل مردند. سپ 7 قوم نزد موسی آمده گفتند:»ما گناه ورزیدهایم زیرا بر ضد خداوند و بر ضد تو سخن گفتهایم. پس نزد خداوند دعا کن تا مارها را از ما دور کند.«و موسی برای قوم دعا کرد. 8 خداوند به موسی گفت:»ماری آتشین بساز و آن را بر تیرکی قرار ده هر مارگزیدهای که بر آن بنگرد زنده خواهد ماند.«سپ 9 موسی ماری برنجین ساخت و آن را بر تیرکی نهاد. و چنین شد که اگر مار کسی را میگزید او بر مار برنجین مینگریست و زنده میماند. ایمان در ما چگونه عمل می کند ما سه مثال داریم: یک خانمی به کلیسا می اید و این را می گوید: چیزهایی که در کلیسا گفته می شود را من اصال متوجه نمی شوم و انگار یک زبان دیگری است و به ترجمه نیاز دارد. مثال دوم: یک مرد 60 ساله این را می گوید: من از زمان قدیم تا االن در کلیسا بودم و در انجا بزرگ شده ام و تمام کارهای دینی را انجام داده ام مثل: غسل تعمید و مراسم های گوناگون ولی هنوز من چیزی از ایمان متوجه نمی شوم. مثال سوم: امروز کودکی غسل داده می شود و بدین ترتیب ایمان در او شروع می شود. ان کودک از ایمان چه می فهمد ما از این سه مثال متوجه می شویم که ما انسان ها راجعبه ایمان نمی توانیم دقیق نظر بدهیم. یک بخش بزرگی از ایمان همیشه برای ما مثل یک راز باقی می ماند. تا بدین ترتیب ما بتوانیم ایمان را به راحتی دریافت نماییم. ایمان چه است این را عهد عتیق دوست دارد تا به ما بگوید. یک داستانی از کوچ قوم یهود وجود دارد که انها در بیابان انجام داده اند. و همیشه خدا به همراه انها بوده است و تمام مایحتاج انها را به انها داد. ولی برخی از یهودیان ناراضی بودند و می گفتند زندگی در مصر بهتر بود. این نارضایتی را می توان چیزی بر ضد ایمان تلقی کرد. کسی که شکایت داشته باشد دیگر نمی تواند دست خدا را در زندگی خودش ببیند. کسی که شکایت دارد هیچ چیزی دیگر برای او کافی نمی باشد و حسود می شود و اینده ای که خدا برای او قرار داده است را دیگر نمی بیند. و همیشه دید او به عقب می باشد و همیشه می گوید که در قدیم من چیزهای بهتری داشته بودم. خدا این بی ایمانی ها را تحمل نمی کند و برای همین قوم یهود بایستی مجازات می شد. و این مجازات بصورت یک سری مارهای اتشین در عهد عتیق در این بیابان بر سر قوم یهود اتفاق می افتد در زبان یهودی فرشته ای وجود دارد که به فرشته مرگ مشهور است. و این فرشته از قوم یهود مراقبت نمی کند بلکه قاتل جان انها می باشد. قوم یهود راه فراری دیگر نداشت و تحت این مجازات قرار داشت. و تنها راه نجات انها موسی بود که انها می توانستند از طریق او از خدا کمک بخواهند و یا به او دعا کنند. و در ان شرایط انها این را می دانستند که فقط این خدا است که به داد انها می رسد. در مقابل تمام این بالیای یعنی سموم اتش و مارها و ترس موسی فقط یک عملی را انجام می دهد. و او می دانست که چه چیزی می تواند قوم او را از مرگ نجات دهد. این داستان را تا همینجا نگه می داریم. این داستان برای ما کمی غیر قابل درک می باشد. مارهایی در بیابان. ما امروز نباید نگران حیوانات وحشی در شهر الیپزیک باشیم زیرا انها از ما بسیار دور می باشند.همانطوری که ان مار اتشی موسی همه را در ان بیابان نجات داد بایستی ما هم بدانیم که انجیل یوحنا هم قصد دارد ما را توسط عیسی نجات دهد. عیسی این داستان را برای نیکوداموس فریسانی می گوید که شبی با ان مشغول گفتگو کردن بود. در انجا موضوع بر سر ایمان بود. حال این داستان مار و این نوشته ها چه چیزهایی را می خواهند تا به ما بیاموزند. دو چیز برای من در ابتدا بسیار روشن است. یکی ان که در اطراف ما یک سمی وجود دارد که همه را سمی کرده است. و دومی انکه یک دارویی وجود دارد که ضد این سم می باشد که همان مار اتشین موسی می باشد. ما این سم مار را به خوبی می شناسیم و نیازی هم نمی باشد که ما چقدر به محل رخ دادن ان داستان نزدیک بشویم. حتی اگر ما هم در ان بیابان سینایی نباشیم باز هم می دانیم موضوع بر سر چه سمی است. و ادم برای دیدن این سم هیچ گونه تخیالتی الزم ندارد زیرا همه جا می شود ان را دید. ما جنگ ها قتل ها تجاوزهای زیادی که به کودکان می شوند را می بینیم. ما این سم را در خودمان هم می توانیم پیدا کنیم جایی که ما عالقه شدیدی به تمایالت شخصی خودمان پیدا می کنیم. یا اگر ما با انسان های دیگر مشاجره کنیم و یا با انها با بی مهری برخورد کنیم. ما خانواده های زیادی را می بینیم که از هم جدا می شوند و ما برای دیدن این سموم نیازی نداریم که تخیالتی داشته باشیم. اینها همه نقص کوچک افرینش به حساب نمی ایند بلکه اینها همه سم هستند و ما را به مرگ می کشانند. ما می توانیم انسان ها و یا جوانان زیادی را ببینیم که از بیمارهای بزرگی رنج می برند. و در برابر این همه سموم فقط یک دارو وجود دارد که ان هم انجیل یوحنا ان را به ما معرفی می کند. همانطوری که ان مار به کمک موسی امد عیسی نیز یار و کمک رسان

2 ما می شود. هر کسی که به او نگاه کند نجات پیدا خواهد کرد. چراکه خود عیسی حامل ان سم مار می باشد و او ان را به خودش گرفته است. و هر چه که از سم و مرگ می اید عیسی انها را در خودش پذیرفته است. و هر کسی که به او بنگرد دیگر نمی میرد. این نجات همانند نجات قوم یهود در ان بیابان می باشد. در این داستان نجات قوم یهود یک رازی درباره ایمان وجود دارد. برای نجات قوم یهود خدا با یک فرمان از اسمان همه سم ان مارها را از بین نبرد و تمام مریض ها را نجات نداد. در این میان خدا از قوم یهود انتظار داشت که به او ایمان بیاورند و فقط به او نگاه کنند. انها نبایستی که فقط به انجا نگاه می کردند بلکه دقیقا به جایی که خدا معجزه ای را انجام داده بود را بایستی نگاه می کردند. جایی که موسی ان مار اتشین را ساخته بود. چیز قابل باور این بود که خدا در انجا با انها سخن گفته بود. این اتفاقات ان زمان چگونه رخ داده بودند در ان زمان قوم یهود بایستی یک قوم بزرگی می بود. و ان مار اتشی که موسی در دست داشت را همه نمی توانستند از همه جا ببینند. افرادی که از مارهای سمی نیش خورده بودند. در چادرهای خودشان بصورت بی توان نشسته بودند. من این سوال را می پرسم که چه شد تا همه ان مار اتشی را دیدند.احتمال زیاد خبر شفا دادن ان مار از چادر به چادر دیگری انتقال پیدا کرده بود و همه ان را به یکدیگر گفته بودند. بعضی ها هم خودشان را مورد سرزنش قرار دادند و گفتند اگر خدا به موسی این را دستور داده باشد پس این تنها راه نجات ما می شود و برای همین برخی از انها خیلی با ترس به ان مار می نگریستند. انها نمی دانستند که با ان شایعه چه چیزی رخ داده است. انها ولی این پیام را به همه رساندند و این خبر خوش قوم یهود را وادار به تحرکی کرد. و در انجا دیگر همه دوست داشتند که به ان مار اتشین بنگرند. و اینگونه ایمان شکل می گیرد. موسی می توانست در برابر ان مار اتشین که خدا به او داده بود بیاستد و او ان را قبول نکند. من اگر بودم شاید ان قوم را به حال خودش می گذاشتم و با خودم می گفتم که انها خودشان مرتکب گناه شده اند و از مارهای سمی نیش خورده اند. و بایستی به حال خودشان بگذارم. و یا با انها نمی گفتم که به ان مار اتشین نگاه کنید تا انها از سم مارها بمیرند. در داستان های عهد عتیق نشان داده می شود که ایمان باعث تحرک می شود. در ابتدا با یک حرکت بعد به افراد دیگر هم سرایط می کند و فقط با یک نگاه انجام می پذیرد. نکته جالب این است که ان مار اتشی برای مدتی در انجا قرار داشت و ان سموم هم در بین قوم یهود نیز هنوز از بین نرفته بود. کسی که از ان مارهای سمی نیش خورده بود فقط کافی بود که به ان مار اتشی نگاهی بیاندازد تا نمیرد. این تصویر قوم یهود از عهد عتیق بدون دلیل اینجا در عهد جدید عنوان نشده است. قوم خدا در اینجا در همان بیابان در دور صلیب جمع شده است. ما مسیحیان صلیب را به عنوان یک چیز تزئینی و یا نمادی که ما موفق به عملی و یا نشانه پیروز شدن ما باشد نمی بینیم. صلیب تنها چیزی است که ما را از همه این سموم نجات می دهد. این سم حتی در بدن ما هم وجود دارد و ان نباید برای همیشه در زندگی ما وجود داشته باشد. خدا مرحم ان را در عیسی قرار داد و با ان دیگر کسی نمی میرد. ما این دارو را در غسل تعمید نیز دریافت می کنیم. و نجات پیدا می کنیم. در اینجا شیطان فقط می تواند ما را وسوسه کند که با غسل تعمید و ایمان ما نمی توانیم نجات پیدا کنیم و صلیب دروغی بیش نیست که این کار او هم برای ما بی فایده است. ای عزیزان امروزه راه های نجات کاذبی وجود دارند که همه را به اشتباه می اندازند. ولی قدرت انها در این زمان بسیار زیاد است. و به نحوی شده است که خیلی از افراد متقاعد شده اند که داستان صلیب دیگر حقیقت ندارد و ما دیگر نمی توانیم نجات واقعی را از ان انتظار داشته باشیم. و پیام انجیل برای ما کمکی نمی تواند بکند و ان فقط یک داستان قدیمی می باشد. ولی ما همیشه به همدیگر این را می گوییم که فقط به صلیب نگاه بکنید و تنها راه نجات ما ان است.و ما قدرت خودمان را از عیسی می گیریم. و او قدرتش را از طریق کالمش به ما هدیه می دهد. همان قدرتی که مراسم نان و شراب به ما می دهد. و این پیام به همه انتقال پیدا می کند و ما در اینجا دوست داریم که فقط از صلیب عیسی خطبه بگوییم. عیسی امد و شیطان و ان سم ها را برای همیشه از بین برد و دیگر نیازی نیست که ما کاری انجام بدهیم و فقط ما بایسد به او نگاه کنیم. و این کار را ما باید همیشه انجام بدهیم همانند ان یهودیانی که مارها انها را نیش زده بودند و انها هم همواره به دنبال ان مار اتشین موسی بودند. تا نجات یابند و تا همه ان قوم نجات پیدا کنند. حتی اگر شاید این داستان کمی مضحک بنظر اید. این داستان یک قدرت درونی بزرگی را در بر دارد. و ما در برابر قدرت شیطان و عوامل بیرونی بایستی فقط به دیگران ان را بگوییم و این مهم است که به دیگران برسانیم که تو نجات پیدا کرده ای. و فقط نیاز است که به صلیب بنگری. آمین

3 EIN WORT KANN DEN SATAN FÄLLEN PREDIGT AM SONNTAG JUDIKA 4. BUCH DES MOSE KAPITEL 21,4-9 Da brachen sie auf von dem Berge Hor in Richtung auf das Schilfmeer, um das Land der Edomiter zu umgehen. Und das Volk wurde verdrossen auf dem Wege 5 und redete wider Gott und wider Mose: Warum hast du uns aus Ägypten geführt, dass wir sterben in der Wüste? Denn es ist kein Brot noch Wasser hier, und uns ekelt vor dieser mageren Speise. 6 Da sandte der HERR feurige Schlangen unter das Volk; die bissen das Volk, dass viele aus Israel starben. 7 Da kamen sie zu Mose und sprachen: Wir haben gesündigt, dass wir wider den HERRN und wider dich geredet haben. Bitte den HERRN, dass er die Schlangen von uns nehme. Und Mose bat für das Volk. 8 Da sprach der HERR zu Mose: Mache dir eine eherne Schlange und richte sie an einer Stange hoch auf. Wer gebissen ist und sieht sie an, der soll leben. 9 Da machte Mose eine eherne Schlange und richtete sie hoch auf. Und wenn jemanden eine Schlange biß, so sah er die eherne Schlange an und blieb leben. Wie funktioniert das eigentlich mit dem Glauben? Dazu drei Beispiele: Eine junge Frau kam in die Kirche und hatte den folgenden Kommentar: Was die da in der Kirche sagen, kann ich überhaupt nicht verstehen. Es ist, wie eine andere Sprache. Da braucht man erst einmal einen Übersetzer. Zweites Beispiel: Ein etwa 60 Jahre alter Herr sagt: Mein Leben lang bin ich in der Kirche gewesen. Ich bin mit allen kirchlichen Wassern gewaschen: Taufe, Konfirmation, Kirchenrat. Und das mit dem Glauben verstehe ich immer noch nicht. Drittes Beispiel: Ein Kind wird heute zur Taufe gebracht. Damit hat das Leben im Glauben für dieses Kind begonnen. Was versteht denn das Kind vom Glauben? Diese drei Beispiele zeigen uns, dass wir mit dem Glauben nie ausgeredet haben. Vom Glauben wird uns immer einen Teil verborgen und geheimnisvoll bleiben. Und dennoch ist der Glaube so einfach, dass selbst ein Säugling den Glauben empfangen kann. Was ist Glaube? Das will uns heute ein Text aus dem Alten Testament zeigen. Es ist eine Geschichte aus der Wüstenwanderung des Volkes Israel. Stets war Gott mit seinem Volk unterwegs und hat dem Volk alles beschert, was zum Leben notwendig war. Trotzdem kam es immer wieder vor, dass die Menschen sich aufbäumten und murrten. Es wäre doch alles besser in Ägypten... haben sie immer wieder gesagt. Das Murren kann man hier als Gegenteil vom Glauben verstehen. Wer murrt, kann Gottes Hand in seinem Leben nicht mehr sehen. Wer murrt, hat nie genug; ist neidisch auf den anderen und schaut nicht vorwärts, was Gott in Zukunft schenken mag, sondern immer rückblickend, was früher angeblich besser gewesen war. Solch einen Unglauben kann Gott überhaupt nicht ab. Israel muss deshalb gestraft werden. In diesem Falle aus dem Alten Testament waren es so etwas wie feurige Schlangen. Das Wort, das im Hebräischen gebraucht wird, Seraf, erinnert an die Serafim, die sonst in der Bibel

4 Engelwesen sind. Nur in diesem Falle waren es nicht Engel, die das Volk beschützen sollten, sondern böse Engel, die den Tod brachten. Und das ganze Volk war vergiftet. Es gab kein Entkommen. Alle waren davon betroffen. Und wie es auch immer wieder war, bekam das Volk in seiner Not doch noch den schärferen Blick. IN der Not wussten sie dann doch, wer allein helfen konnte und baten Gott durch Moses Abhilfe zu schaffen. Gegen die vielen Schlangen und gegen das Gift und gegen die Angst des Todes stellte Moses nur eine einzige Schlange hin. Eine einzige eherne Schlange auf einem Pfahl soll den Menschen vom Tod retten. Soweit die Geschichte aus dem Alten Testament. Diese Geschichte ist uns fremd. Schlangen in einer Wüste. Das scheint sehr weit weg zu sein. Über derlei Tiere braucht man sich hier in der Großstadt Leipzig keine Sorgen mehr zu machen. Also können wir die Geschichte getrost ad acta legen und nicht mehr daran denken. Vielleicht wäre das auch so passiert, wenn nicht das Johannes Evangelium exakt diesen Text erklärend aufgreift und damit den Glauben an Jesus Christus erklärt. Genau, wie die eherne Schlange in der Wüste, sagt uns das Evangelium, so muss auch Christus errichtet werden zur Rettung der Vielen. Jesus zitiert diesen Vers als er in einem nächtlichen Gespräch mit dem Pharisäer Nikodemus war. Da ging es auch um den Glauben. Was will uns also dieser Text und dieser Vergleich mit der alten Schlangengeschichte vom Glauben beibringen. Zwei Dinge erscheinen mir da wesentlich zu sein. Das Erste ist, dass es ein Gift gibt, dass alle durchseucht.. Das Zweite ist, dass ein einziges Heilmittel gegen das ganze Gift ausreicht. Dass es ein Gift gibt, das alles durchseucht, können wir auch im modernen Deutschland nachvollziehen. Dieses Gift kennen wir sehr wohl- Auch dann, wenn wir sehr weit von der Wüste Sinais sind. Wir sehen es in schrecklichen Kriegen, wir sehen es in schlimmen Mordgeschichten, in Kindesmisshandlung, in den Folterkammern der ganzen Welt. Aber das gleiche Gift regt sich auch in uns. Wir sehen und schmecken es dann, wenn wir mit Süchten im persönlichen Leben zu tun haben. Auch dann, wenn wir leider ja schon wieder gestritten haben, auch wenn wir lieblos mit unseren Mitmenschen umgegangen sind. Wir sehen es, wenn Familien auseinandergehen. Es braucht keine Phantasie solches auch bei uns zu erkennen. Das ist kein kleiner Schönheitsfehler. Es ist Gift... und Gift bringt den Tod. Auch diese Folgen können wir sehen. Menschen, die in schrecklichen Unfällen zu Tode kommen. Oder auch junge Menschen, die an schrecklichen Krankheiten leiden müssen. Gegen dieses Gift und gegen den Tod gibt es nur ein einziges Heilmittel. Das Johannesevangelium sagt es uns. Jesus Christus ist das Gegenmittel. Denn genau wie die Schlange beim Moses errichtet wurde, Menschen vom Gift zu erretten, so musste Jesus Christus erhoben werden, über die Sünde, den Tod und den Teufel zu siegen. Wer dort hinschaut, wird gerettet. Jesus Christus trägt in Person, das was Schlangengift ist. All das, was Gift und Tod ist, kommt nun auf dem Kreuz und auf ihm zum Tragen. Wer hinschaut, wird nicht sterben. Die Rettung ist fast identisch, wie damals beim Volk Israel. Es lohnt sich hier ein klein wenig innezuhalten. Denn in dieser Geschichte liegt das Geheimnis des Glaubens verborgen. Um das Volk Israel von den tödlichen Schlangenbissen zu heilen, lässt Gott nicht einfach ein Befehl vom Himmel ausrichten, alle Schlangen auszuradieren und die Kranken zu heilen. Nein, inmitten vom Schlangen geplagten Volk, fordert Gott den Glauben des Volkes heraus. Sie brauchen nur zu schauen. Sie sollen aber nicht nur ins Leere schauen, sondern genau dort, wo Gott Abhilfe schafft. An dem Pfahl, wo die eherne Schlange ist. Eigentlich eine völlig verrückte Sache. Das Einzige, das daran aber nicht verrückt war, war dass Gott selber es gesagt hat. Wie ist das Ganze damals überhaupt geschehen? Man muss sich vorstellen, dass das Volk Israel ziemlich groß war.. Es gab ein riesiges Lager und wahrscheinlich, so muss man sich das vorstellen,

5 war die eherne Schlange, auch wenn sie an einem hohen Pfahl war, nicht sofort für alle sichtbar. Die Menschen, die von Gift niedergeschlagen waren, saßen auch noch geschwächt in ihren Zelten. Ich frage mich, was da passiert war, damit alle die Schlange sehen würden. Natürlich ist die Botschaft von Zelt zu Zelt von Familie zu Familie von Sippe zu Sippe gegangen. Die einen haben sich mühsam aus dem Zelt gequält. Wenn Gott diesen Weg durch Moses gewählt hat, dann muss es richtig sein, auch wenn es eigenartig ist. Haben sie vielleicht gedacht. Vielleicht haben die Ersten auch nur ganz vorsichtig zur Schlange hingeschaut. Vielleicht wussten sie noch nicht ganz, was mit dem Gerücht anzufangen wäre. Dennoch haben Sie es getan. Mose hat es schließlich so gesagt. Und als man dann gemerkt hat, dass der Anblick allein hilft, hat diese frohe Botschaft das ganze Volk in Bewegung gebracht. Natürlich wollten nun alle hinschauen. So läuft die Geschichte mit dem Glauben Man stelle sich vor, die Geschichte wäre anders verlaufen: Also ohne Glauben. Dann hätte Mose die Botschaft von der ehernen Schlange bekommen und hätte dem Gott gleich widersprochen. So eine verrückte Sache fange ich gar nicht erst an. Ich wurde doch schon genug vom Volk gemobbed und eigentlich ist es ja ihre eigene Schuld, dass sie von den Schlangen gebissen wurden. Also lass sie mal in ihrem eigenen Saft schmoren. Oder man stelle sich vor, er hätte die Schlange errichten lassen und das ganze Volk hätte partout geweigert zur Schlange hinzuschauen. Dann wären alle gestorben. IN der alttestamentlichen Geschichte wird deutlich, dass Glauben in Bewegung bringt. Vielleicht erst zaghaft. Dann ging es aber, wie ein Feuer durch das ganze Volk. Das mit dem Schauen funktioniert wirklich! Das interessante daran ist, dass die Schlangen immer noch vorhanden waren.. Sie bleiben noch eine Weile und ihr Gift blieb auch noch eine Weile. Wer aber gebissen wurde, brauchte nur die eherne Schlange sehen, dann brauchten dieser Menschen nicht sterben. Das Bild vom Volk Israel ist nicht ohne Grund im Neuen Testament zitiert worden. Gottes Volk im Neuen Testament ist ebenso, wie Gottes Volk in der Wüste um das Kreuz versammelt. Das Kreuz Christi haben wir weder als Wandschmuck oder als Reliquie, von dem wir Glück und Erfolg erwarten. Nein, das Kreuz ist das einzige Heilmittel gegen das Gift, das sich in und um uns regt. Das Gift spüren wir immer noch, auch in unserem eigenen Körper. Dennoch ist das Gift des ewigen Todes weg. Das Gift soll nicht für immer über unser Leben herrschen. Gott hat die Heilung an einem bestimmten Jesus festgemacht. Dort soll der Tod nicht mehr das Sagen haben. Das alles hat Gott auch noch mit der Taufe besiegelt. Dort ist der Ort unsere Rettung. Ein und für allemal ist das heute mit euch passiert, die die Taufe empfangen haben.. Nur eine Chance hat der Satan dennoch. Er kann versuchen uns zu überzeugen, dass das mit dem Kreuz und mit dem Glauben nicht funktioniert und sowieso nicht wahr ist. Wie man sieht, hat der Satan auch ganz viel Erfolg mit dieser Lüge. Lieber Brüder und Schwestern. Der Druck der Mehrheit ist heute überwältigend. Neben dem Kreuz wird das Angebot der angeblichen Retter immer größer. Es sind viele Menschen, die uns jeden Tag über den Weg laufen, die diese Sache mit dem Kreuz nicht für wahr halten. Sogar solche Menschen, die mit allen theologischen Wassern gewaschen sind, behaupten, dass die Botschaft des Kreuzes nicht mehr relevant ist. Wahrscheinlich wird es auch so sein, dass Menschen euch sagen, dass die Botschaft vom Kreuz nicht hilft und deshalb nur eine Geschichte ist. Umso wichtiger, dass wir uns alle immer wieder gegenseitig erinnern. Das Kreuz... Dort ist unsere Rettung. Und tatsächlich schauen einige zaghaft auf Jesus.

6 Dann spüren sie die Kraft, die Er durch sein Wort schenkt. Auch die Kraft, die Er durch das Heilige Abendmahl schenkt. Und die Botschaft geht weiter. Und so wollen wir auch in unserer Gemeinde nichts anderes als das Kreuz Jesu Christi predigen. Jesus Christus hat den Satan und das tödliche Gift ein für allemal besiegt Und du brauchst gar nicht mehr tun als nur hinschauen. Das sollen und dürfen wir immer wieder tun. Genau wie die Israeliten dürfen wir es machen. Diejenigen, die trotz Schlangenbiss hinschauten und gerettet wurden, sind aufgeregt umher gelaufen. Und haben es allen weitergesagt. Auch, wenn diese Geschichte komisch vorkommt. Sie hat immerhin funktioniert. Gegen die Macht des Satans und gegen die Überzeugung der Mehrheit einfach nur weitersagen. Deshalb ist es wichtig, immer wieder zu sagen: Du bist gerettet. Du brauchst nur zum Kreuz kommen. Amen.

7 Kollektengebet: Barmherziger, ewiger Gott, du willst, dass wir durch Jesus von der Welt und von unserer Sünde frei werden, damit wir teilhaben an seiner Herrlichkeit: wir bitten dich, hilf uns, daß wir uns mutig deinem Willen fügen und voll Zuversicht auf die Auferstehung waren. Durch unseren Herrn Jesus Christus, deinen Sohn, der mit dir und dem Heiligen Geiste lebt und regiert von Ewigkeit zu Ewigkeit. Amen خدای مهربان و ابدی شما می خواهید که ما از طریق عیسی از دنیا و از گناهمان آزاد شویم تا بتوانیم در جالل او سهیم شویم: ما از شما دعا می کنیم به ما کمک کن تا شجاعانه به اراده خود بپردازیم و از رستاخیز کامال اعتماد کنیم از طریق پروردگار ما عیسی مسیح پسر شما که با شما و روح القدس از آالن تا ابدیت زندگی می کند. Fürbitten wir stehen als Menschen vor dir. Und tragen unser Leben mit vielen Freuden und Schmerzen vor dir: Wir bringen unsere Erfolge und unser Scheitern vor dir. Ebenso auch unsere Hoffnung und unsere Verzweiflung. Es ist gut zu wissen, dass du, Gott, Mensch geworden bist wie wir. Es ist gut zu wissen, dass du unsere Ohnmacht und unser Scheitern verstehen kannst. Unser Gott, durch Jesus sind wir mit dir verbunden. Und in dieser Verbindung empfangen wir Kraft aus dem Himmel hier auf Erden zu leben, wie es dir gefällt. Durch Jesus empfangen wir die Kraft unsere Mitmenschen anzunehmen: so, wie sie sind. Unser Gott, stärke unser Hören-Können auf dich und auf dein Wort. Schenke Liebe und Verständnis in den Familien und Schulen. Schenke unsere Kirche dein Geist der Erweckung und hilf, dass alle Menschen, die in der Kirche arbeiten, ihre Arbeit treu verrichten. Erbarme dich der misshandelten und verlassenen Menschen auf der Welt. Erbarme dich der Menschen, die im Krieg oder auf der Flucht sind. Erbarme dich über die Menschen, die in den Gefängnissen sind. Sei auch mit den Menschen, die in Iran in den Gefängnissen sind. Sei du mit den vielen Iranern, die in dieser Woche Chaharschanbe Surie gefeiert haben und auch das persische Neue Jahr in der kommenden Woche feiern. Schenke, dass dein Licht über das Volk Iran aufgeht und schenke dein Heiliger Geist über die Menschen in Iran. Barmherziger Vater, wir danken dir, dass du unsere Gebete hörst und sie so erfüllst, wie es dein Will ist. Lass uns alles von dir erwarten und dankbar aus deinen Händen nhmen. Durch Jesus Christus unseren Herrn AMEN. Amen ما قبل از شما به عنوان انسان ایستاده ایم و بسیاری از لذت مان و درد مان به دست تو بسپریم.. موفقیت های ما و شکست هایمان را به شما ارمغان می آوریم. همین تور امید و ناامیدی ماست به شما بباریم.. میدانیم که شما شکل خداوند به. انسان تبدیل شدی شما می توانید بی قدرت و شکست ما را درک کنید. خداوند ما از طریق عیسی با شما ارتباط داریم و در این رابطه قدرت از بهشت می گیریم تا به عنوان اراده شما میتوانیم در اینجا زندگی کنیم. از طریق عیسی ما قدرت دریافت کنیم.خدا به ما کمک کن تا میتوانیم هموطنان مان را همانگونه که هستند بپذیریم.. خدای ما ما را از کلمه خود تقویت کنید. عشق خود در خانواده ها و مدارس ها ایجاد کن.کلیسا با روح خود را از خواب بیدار کن و کارمند کلیسا با روح خود مجهز کن. در مورد افراد که سوء استفاده و گم شده رحمت آورده اید. در مورد افرادی که در جنگ یا فرار هستند آرامش ده. در مورد افرادی که در زندان هستند رحم کن. همچنین با افرادی که در زندان های ایران هستند تونی به آنها ده. باری ایرانیان که هفته گذاشته چهارشنبه سوری جشن می گیرند و هفته آینده نو روز نیز برگزار می شوند.دعا کنیم.به مردم ایران بسپارید و روح القدس خود را به مردم ایران برسانید. پدر مهربان از شما سپاسگزاریم که دعااه مان گوش کن و آنها را به عنوان اراده خود انجام می دهید. بگذارید همه چیز را از شما انتظار داشته باشیم و از شما سپاسگزاریم. عیسی مسیح پروردگار ما آمین